من: باشه
پیش به سوی خون و خون ریزی!
چشمان وی چشمان کامپ خود میشود*
آماده ای که خون همه رو بقولیم؟
سیلور: البته که امادم!

ما ساعت ۹:۴۵ تا ۱۰:۰۰ وقت حضور غیاب داریم و ساعت ۱۰ کلاس شروع میشه
و منم سه شنبه ساعت ۷ بیدار شدم ولی گفتم یکمی آروم شم چشامو بستم و تا ساعت ۱۰:۰۲و خوابم رفته بود و از کابوس از خواب پریدم
:")
بعدشو میتونی خودت بفهمی

و یک نکته جالب: چشمای نیکس اینجا نورانی و قرمزه
لول

بهتره که بهش فکر نکنی حالت بهتر میشه🗿👌
و یک چیزی بگم بخندی؟

جررر😭🤣👌
من: نمیقولمت! فقط میخوام جسیکا رو بخورم و ببلعم
سیلور: یاخودااااا😱☠️💔

جوزف عملا قاصدک شد؟XDDD

Yes

و منی که این چند روزه مث صگ کابوس میبینم که همش پایانش میمیرم...

جرر صحیح...😂👌🗿
و منی که توی کرتیو برای نقل مکان و همه کاری دارم پرواز میکنم براححححححح
راستی...پست جدید وی را بنگر
سر آپلودش پاره گشتم هی آپلود نمیشد

جرر صحیح...😂👌🗿
و منی که توی کرتیو برای نقل مکان و همه کاری دارم پرواز میکنم براححححححح
راستی...پست جدید وی را بنگر
سر آپلودش پاره گشتم هی آپلود نمیشد

صحیحه...سیلوری...

عررر چه کیوته :>

من: :>
من ساختمش ولی نمد چرا
نیکس: آره چراااااا ماماننننن!؟!؟!؟ ( در ذهنش: من واقعا جکو دوس دارم!)
جک در ذهنش: من واقعا نیکسو دوس دارم!!
من: 😊💔
یکمی زود نیس مرغان عاشق؟
نیکس و جک: مرغان عاشق ._________. ؟

نیکس: نهههه من میخوام ادامه تحصیلمو بدم!!
جک: امممم...تحصیلت مگه تموم نشده بود؟ ._.
نیکس: :>
آره...
من: ظاهر گشتن* سلام به همه___اینجا چه خبره؟؟؟😳💔😔
نگید که میخواید..😐😔💔؟___

بلی بلی هعیییی

آره :>
اکانتم پاک شد😔💔
قبلش یک اسکیرین شات گرفتم شانسی

نیکس: ممنان...😔💔💖 خوردن آبمیوه بلو بریش و زل زدن به جک*
جک: درحال خوردن قهوه با استرس کامل*
سیلور:

تنکیو!
نیکس:جک؟؟؟
قهوه میقولی؟؟؟😊💜💖
جک: سرخیدن مث لبو* امممممممممم.....😳💖❤️

Thanks

🗿👌💖