من: تاریک کردن همه جا و رفتن توی اتاق و اتاق هم تاریک میشود*
هه هه هه....خوب گول خوردی دوست من....
سیلور: چی؟...نیکس...منظورت چیه؟

من: خنده خیلی وحشتناک و آروم* خب...بریم اتاق بعدی...دقیقا همن جاست!
باز کردن در*
سیلور:

من: خب خوش گزرونی بسه...
اتاق های زیادی مونده که نشونتون میخوام بدم...
سیلور: واو نایسسسس!!🤩💃

من: به دنیای عجیب من خوش اومدید!
تقریبا همه چیز وارونه به نظر میرسد*
سیلور: امم...
مکسی: وحشتناکه
خون بر زمین ریخته شده*

من: خب...میاید یا نه؟😈🔪
اگه نه...جذابیشو خودتون از دست میدید..
سیلور: من که مشکلی ندارم!

جررر کیف دستی😂💔👌

من: وای خدا...
اگه اینا از این ترسیدن....
اینو چی میگن؟...
پرتال بنفش بزرگی بر روی زمین باز میشود*
چارلی: اصلا دوس ندارم بدونم چی توشه!!!عررررررر!!!!
من: پریدن توی پرتال*
همه:😳💔

الان مانستر ظاهر میشه:
شیطان پرست
اینا چیه میکشی؟

خداییش؟ خیلی رومخمه

یک لحظه مث صگ ترسیدم😂💔

مغزم: RUN

نایتمر نیکس: نگفته بودی میتونی انقدر وحشتناک بشی!...عالیه...
Screaming inside*

بنده تا پست رو باز کردم رفتم پایین🗿💔🤲🏻

سکته قلبی میزند*
آحححح قلبم این چی بودد؟؟

Screaming inside*
مغزم: یا امام رضا!

And 2

جرر اشتب شد
۳
ایا میتونن ۲۴ ساعت باهم توی یک اتاق بمونن و در اتاق قفل باشه؟

8
Is so awsom
It gets my vote

اوکی

آهان!
اون
Logi as athore
یا یک همچین چیزیو زدی
من ۳ بار این اتفاق برام افتاده و برگشتم ب اکانتم

منم نمیدونم...