من: حمله به الکس*😈💢🔪

من: مثل مامی که عصبانیه حمله میکنم*

من: صدای چ بود؟😡💢🔪
سیلور: داره سکته میکنه*
من: یک چیزی متمعنم شنیدم

چون میخواد منو نابود کنه*

من: بستن تیسی با تناب *

من: پاک کردن دره رسما و دیه زاهر نشه*

دارک نیکس: در حال قبر کندن برای همه و ساخت سنگ قبر*

من:
ده...
نه...
هشت...
هفت...
شش...
پنج...
چهار...
سه...
دو...
یک...
وقتتون تمومه!ا😡💢

من: چش قره به تیسی* تو وسط دعوا نیا اگه میخوای به فنا نرید همه شماها!ا😡🤬💢

الکس: بزار بکشمش!ا😡😡🔪🔪
من که دیگه کاسه صبرم لب ریز میشه: بسهههههه! شما ها ده ثانیه وقت دارین! و از الان شروع میشه و وقت دارین تا قایم بشین😡😡😡🔪🔪🔪

دکتر من بدبخ هم گفته نخورم

من: ولش،غذای گربه بقول

من: سرکه نمکی هم هست؟
من موخوام

من: ادامه نده الکس رو مخم رژه نرو تا به فنا نرفتی😐🔪

سی دقیقه بعد...
من: نگاه به ساعت*
الکس: همچنان سعی میکنه منو بکشه*
من: واقعا خنگی الکس،خیلی خنگ
حتی سیلور هم میدونه من آسیبی نمیبینم

هولی شت😐💔

داستان را بخوان

الکس: سعی داره منو بکشه و موفق نمیشه چون حالت تاریک دارم*
من:😐خنگول منکه روم عثری نداره

سلام تیسی

من: نگاه به الکس گریان و وحشت زده*همتون باید بمیریددددد🤬🤬🤬🤬🤬💢💢💢💢