بچه ها شما هم فردا باید برید کلاس بندی؟
دوستم: پرییی فردا باید راس ساعت اونجا باشی ها وگرنه میکشمت
من: 😐
من و دوستم فردا :
افتادن به پای مدیر و مثل چی التماس کردن که تو کلاس هم بیوفتیم
مدیر : از جلو چشام خفه شید 😐

squid

اسکویید._.
ادیت: یاد اسکویید گیم افتادم جررر 👾👾

👾👾👾

عر سیلور خداییش داری با عسل داستان میسازی!؟

نیکس بازم اومدن از نقاشی های سیلور ایراد بگیرن 😒😒

بله خیلی هم طبیعیه و لطفا با دوست من کاری نداشته باش خودش از شماها بهتر بلده چطوری ارت بکشه
انقدر ازش ایراد نگیرید خوبه منم از کارای شما ایراد بگیرم بفهمین چه حسی داره؟؟ ارههه؟؟؟

باشه اگه مشکل داری میتونی نگاهش نکنی اونوقت اذیتت هم نمیکنه

Don't think you did a good job 😒

چرا کلا تو با پا مشکل داری؟؟

Owww so cute ╥﹏╥ 💜🐇

جوزف: بمیر ای گربه ی هار! 😐
من : من کی گازت گرفتم که بهم توهمت میزنی؟ 🗿💔
جوزف: نمد فقط بمیر 🗿🗡

جوزف: اون فقط یه اتفاق بود و حالا من میرم چشمامو با اسید بشورم تا شاید مقداری از چیزی که دیدم ولی نباید میدیدم پاک بشه 🗿💔

من: تموم شد؟؟ خعلی تاثیر گذار بود 🗿🗿🗿
جوزف: ببینم میشه با گربه کش این گربه هم رو هم بزنی لهش کنی؟ 🗿
سیلور: عههه نه 😐

جوزف: من از اینجا میرم شماها منبع اصلی ترس و وحشت من هستید! 😠
من: به سلامت داری میری اشغالارو هم با خودت ببر درم ببند._.
جوزف: 😐😐

من: اوخییی بچم از پیشولا میترسه._.
جوزف درحال نگاه کردن به پنجه ها و دندون های تیزم *
ازم دور شو ای شیطان پلید!!
من: 😐

من: خدایی از سوسکا میترسین؟ |:
پرت کردن سوسک به اون طرف که جوزف وایساده*
افتادن روی کلاهش*
من: عه... گند زدم که._____. 💔
همه به سر جوزف خیره میشوند*
جوزف : چتونه؟ چرا خشکتون زده؟ 😐😳😐

من: عه._. یعنی انقدر ازم میترسی؟ ._.
اینو چی میگی پس؟ ._.
بال هام سیاه میشن و قلب رو دمم میشکنه و چشمام علامت هشدار میشه و بالام سیاه *
جوزف : پریدن بغل سیلور *
عرر منو از این افتاب پرست نجات بده عررر!! /-:
من: .___________. 💔

من: عه._. تشخیص نمیدن؟ /:
خو اگه نمیفهمن من یه گربه وحشی ام پس میتونم بقولمشون؟ /-:
کیوتیز: هن هن هن هن._.

من: اونا گربه هارو دوس دارن؟ عرر 🙂💜