سیلور اگه محو شدم تعجب نکنید ها چون شارژم کمه و من بیرون هستم 🗿🔪💔

سیلور: امم... 😐💔
هیچی 🗿🗿🗿
جوزف: ولی یه چیزی هست ...
بهت دستور میدم نشون بدی 😈🔪
سیلور: مگه تو مامانمی :-:
جوزف: گرفتن عروسک * 🗿
عرر این دست تو چیکار میکرد؟؟
سیلور: هم؟ /: اینو خودم ساختم 😔😔
جوزف درحال حسودی کردن * //: 💔

و من درحال بغل کردن عروسک تونی :-: *
تونی درحال نزدیک شدن از پشت 🗿💔*
تونی: اون چیه ت__ 😐
من: از ترس محکم کوبوندن تو صورت تونی و پخش زمینش کردن 🗿*
من: عرر تو بودی؟؟ ببخشید فکر کردم بازم میخوان منو بدزدن 😐💔
تونی: عرر فکر کنم دل و رودم ریخت بیرون ._. 💔
من: قایم کردن عروسک *
تونی: میدونم چی پشتته ضایع کردی 😔🗿
من: /: 💔

خیلی بدههه 😔
داشتم تو بهشت پرواز میکردم که صدای مامانم منو یهو از دروازه ی بهشت به دنیای کوفتیم کشوند پایین 🗿💔
هعییی هرروز وضعیت همینه //: 💔

جونز 😂💫

ممنون 🐾
حدس میزنم... الکس یا هیرو یا استیو :-:
خلاصه زیاده 🗿
نمد //:

نمد😂

Thank you ÙwÚ 💫

😂💔

ممنون
0w0

حدود یه ساعت

به قول اون پسره
از بس خستم خستم 🗿
از بس حوصلم سر رفته حوصلم سر رفته 🗿

ادیت: می توو ولی یکمی هم خستم 🗿💔

عرر ممنونم UwU

Ty!!

راستی... بابت تغییر صفحه ممنون به دردم میقوله :-:

استیو: تو... تو.. با چند تا دایموند بسی درخشان گولم زدی تا برات گربه بشمممم؟؟؟ 😐😐😐🔪🔪
هیرو: میدونی؟؟ هه بیا بحث عوض کنیم به جاش یه کوه بهت دایموند میدم 🗿🗿
من: 😐😐😐
استیو: وایسا پدصگ!! من باید تورو ادب کنم 😠🔪🔪

من: در اصل من گربه هستم هعیی دنیای بدی شده._. 💔
تونی درحال نشون دادن لباس های بیزنس /: * 💔
تونی: لطفااا 🗿
من: کاری نکن تا پارت نکردم._. 🔪
جوزف: خو دیه سیلور پرو شدی بیا تمومش کنیم 🗿🗿💔

سیلور: عه._.
درحال جمع کردن دایموند برا راضی کردن و گول زدن استیو که یه روز باهاش ازدواج کنه 🗿💔*
من: خداییش بنده خدا رو با دایموند گول میزنید؟؟ //: 💔
هیرو: اره 🗿🔪
استیو: دیگه خسته شدم میشه این بازی کثیفو زود تر تمومش کنیم 😐💔
هیرو درحال نشون دادن چند تا دایموند درخشان و بسی زیبا 🗿💔*
من: //: 💔

جوزف: تو حق نداری اون دم گربه رو بهم وصل کنی ازین لوس بازیا خوشم نمیاادد 😠💔
سیلور: پیشول وحشی کی بودی؟؟ 🗿🗿
جوزف: //////:
نیا جلو تر 🗿💔
سیلور: گیرت انداختم! 😈🔪