سلام!🦊💖
جک:در ذهنش* اوه نه! این بده...
نیکس: بسه! تمومش کن! لطفا!
نایتمر نیکس: بازی من تازه شروع شده...
جک: نیکس...چشمات...قرمز نورانی شده...دیگه قرمز عادی نیست...
که قرمز نورانی یعنی نایتمر نیکس داره نیکس رو کنترل میکنه یا نیکس خیلی عصبانیه*

جک: نیکس..؟چیزی شده...؟ چیکار میخوای بکنی؟
نایتمر نیکس:درحالی که کاری کرده برای یک مدتی صدای بقیه رو نشنوه نیکس* قیافشو ببین! مثل احمقا بهت نزدیک شده! الان بهترین موقعست!
نیکس: انداختن چاقو * من این کارو نمی کنم!...من...این من نیستم،..نمیتونم این کارو بکنم!...
جک: امم...؟ نیکس...؟ منظورت چیه...؟

تنکس!OwO

سلام...
وی دیشب مامانش بیدار شد و گوشی رو از دست وی قاپید...
ولی به هر حال
صب بخیر👁👄👁

من: دفعه آخره که نیکی رو تحدید میکنی ...مفهومه!؟
شدوگرل: آ...آره!

نایتمر نیکس: بکشش! اون مهره ای بیش نیس! اون یک احمقه! دادن چاقو دست نیککس*
نیکس: گریه اش میگیرد* من..نمیتونم...نه..

من: روانی شدن و کم کم تبدیل به نایتمر شدن* دستتون شامم میشه به خواهرم دست بزنید!!
نیکی: یعنی در این حد...؟

عررر یاد نایتمر نیکس افتادم که هی میگفت به نیکس جک رو بکشه...

شدو: نکنه میخوآی خواهرت___
نیکس: خواهرمو بهش دست بزنی امشب شام من و نیکی و سیلور میشی...🦊🔪🔪🔪💀

خب پس همه یک چهره تاریک پشت این قیافه ها داریم...

عرررر🦊💜

بلی
نیکس: عرررر تو چرا نمیمیری پدصگ!؟؟؟
شدوگرل: مرگ چیه؟

داستان جالبیه

نیکس که میخواد شدوگرل رو به. هر نوعی به فنا بده

تنکس!ولی مال تو هم خوبه!

خود شدوی خوب اصلا خواب نداره
ولی شدوگرل براش مهم نیس...

وات؟ نه!

بلی...
هعی...نیکس یکی دوبار نزدیک بوده نیکی رو بکشه...
البته خودش که نبوده...
و خب نیکی توی میدنایت نایتمر که توسط شدو میمیره نیکس میخواد شدو رو بکشه که...شدو چاقویی که نیکس داشته با جادو به سمتش میبرده رو به سمت نیکس برمیگردونه...
و خب... بعد نیکس به شدو میگه که: دوستا بهم خیانت نمیکنن...میکنن...؟

جررر تنکس😂🦊
نیکس هم اصلا براش مهم نیس چندتا دارک ساید هم داشته باشه...
عررر
فضولیم گل کرد ادامش چ میشه...

بلی...
یک مرد بنفش با تبر قراره بیاد سراغم...
مشکل همه با دارک سایدشونه
شدو هم با شدو گرل درگیره...
شدو: ولممم کننننن!
شدوگرل: ولت کنم میوفتی :D
نمک ریختنای سمی*