جک: نیکس..؟چیزی شده...؟ چیکار میخوای بکنی؟
نایتمر نیکس:درحالی که کاری کرده برای یک مدتی صدای بقیه رو نشنوه نیکس* قیافشو ببین! مثل احمقا بهت نزدیک شده! الان بهترین موقعست!
نیکس: انداختن چاقو * من این کارو نمی کنم!...من...این من نیستم،..نمیتونم این کارو بکنم!...
جک: امم...؟ نیکس...؟ منظورت چیه...؟