وایی جررر 🗿💔💔
من وقتی بچه بودم شنیده بودم که یکی گفته بود یه دختره هرروز میرفته پیش عمش عمش هم به شوخی اونو بشکون میگرفته و اون کبود میشده! /:
منم تو بچگی رفتم خونه ی عمم عمم هم یه بشکون ازم گرفت //:
من: عرر چرا بشکون میگیری؟ 😨
عمم: دارم باهات شوخی میکنم عزیزم! 😊
من: فاصله گرفتن از عمم * ._. 💔
افکار تباه در کودکی... 🗿💔🌿

جررر 🗿
من: اخییش بالاخره رسیدیم 🗿
تونی: دیگه هرگز من با سیلور به پارک نمیرم 💀👌🏻
سیلور: /:
دنیل که از دست سیلور پا به فرار گذاشته* ._.
سیلور: ودف؟ 😈🔪 کجا با این عجلههههه 💀
دنیل: عررر 😨
من هعیی رسیدیم به جای اولمون._________.
دی اند؟ 🗿🥴😂

عر ولی من هفت سالم بود بدجور از خون میترسیدم /: مخصوصا از ماشین لباسشویی و پنکه! 🗿💔
سیلور: ودف؟ ._.
من: وقتی بچه بودم مامانمو زور میکردم حتما روی ماشین لباسشویی رو بپوشونه تا شب خوابم ببره! 😭😂👌🏻
اخه شبا همیشه خواب میدیدم من تو خونه تنهام و ماشین لباسشویی داره منو دنبال میکنه که منو بقوله /: 🗿
و یه همکاری هم داشت که توش زندگی میکرد از اون خیلی میترسیدم! 💀😂
و وقتی پنکه سرش حرکت میکرد فکر میکردم داره بهم نگاه میکنه و خجالت میکشیدم و از ترس میرفتم اتاق قایم میشدم! 💀😂😭🗿
#افکار_تباه_کودکی /:

هعیی نمد هنوز نه شاید ی چند روزه دیگه حتما دعوتت میکنم.________.
سیلور: دمپایی نقره ای را بر میدارد* 💀🩴
فرار نکنید عنترا 🗿🩴🩴🩴
تونی و دنیل برای اولین بار از ترس به هم میچسبند! * ._.
من: جررر الان چی شد؟ /:
تونی و دنیل: error 404 🗿
دنیل: دمپایی ها پایین به مولا بهتون میگم راه خونه کجاس._. 💔
همه به دنبال من 🗿🦍

جررر چقدر حق 😭😂 پس تو هم طلسم شدگان و دوس داری حی حی /: 🌈
من چرا جدیدا هر فیلمی که خیلی خفنه و بالا تر از سن خودمه رو نگاه میکنم روش میکراشم؟ ._.
ایا فقط من این اخلاق رو دارم یا تنها نیستم؟ 🦍🌿🗿
هعیی خیلی دوس دارم انیمیشن هلووا باس و هازبین هتل دوبله بشه 😢🤲🏻
به ندرت میتونم بگم از شانسی ک دارم به چندین زبون مختلف دوبله شده بجوز فارسی 🗿🦍
مغزم: هعیی...

سیلور: بچه ها فکر کنم دنیل راه خونه رو بلد بود._. 💔
من: جرر شاید.. 😔🗿
تونی؟ میتونی بری و دنیل رو برگردونی تا راه خونه رو نشون بده؟ /:
تونی: شوخیت گرفته؟ 🗿من حاضرم هم تورو طلاق بدم هم خودم خودمو بکشم ولی این کارو نکنم! //:
من: چشم قره رفتن* 😈🔪
تونی: غلط خوردم الان میرم 🗿🦍
سیلور: 🗿
من: UwU👌🏻

نه ب مولا._.
قیافش خیلی دارکه ازش خوشم میاد 😈🔪
خیلی دوس دارم بدون سانسور ولی دوبله شده ببینم ولی موجود نیس //:
من: براحح داداش فازت چیه؟ خودت بالای فیلم مینویسی بلای هیجده بعد سانسور میکنی؟ //:
مغزم: خو معلومه دیه بچه های فضولی مثل تو گوش نمیدن باز نگاه میکنن 👌🏻🗿
دوبلور ها: 🗿👌🏻
من: حق اندر وی ز پیداییست پنهان //: 💔

هعیی چی بگم 😢
ولش من ریپورتش کردم 🗿👌🏻
یه سوال؟ /: یه فیلم جدید اومده به اسم ونزدی اونو میبینیش؟ خیلی دختره مودههه یه جورایی میشه همون خانواده ی ادامس //:
عرر خیلی دختره باحاله

تونی: هعیی فضولیم گرفته ببینم زیر این ماسک کیه //:
تونی: نزدیک رفتن و برداشتن ماسک* ._.
زیر ماسک دنیله!!! ///:
تونی: جییییغغغغغ!!! * 😱
پریدن در بغل بنده*
من: جرر._. 💔
سیلور: براحح داداش چرا تو مثل دخترا جیغ میزنی؟ 🗿💔
تونی: عرر خدایا کمکم کن چرا من هرجا میرم اینم میاد؟ 😔💔
دنیل: .__________.

من: یه فکر خوب براش دارم! 😈👌🏻
اول دست و پاهاش رو از پشت ببندیم و با زدن چند تا گلوله توی سرش همه جا رو خونی کنیم بعد سرشو بکنیم و جنازش رو بندازیم توی کیسه و از دره پرتش کنیم پایین! 😈👌🏻👌🏻🔪
درد: عررر 😢
تونی: جررر ببین کم تر هلووا باس رو ببین دارم کم کم ازت میترسم! ._. 💔
من: حیحی 😈🔪
نظر تو چیه سیلور؟ //:
سیلور:

هعیی نظری ندارم داریم به چخ میریم 😭
قراره... این انیمه میکر به دست یه بچه ی پررو به چخ بره ما هم باید جلوی این مسخره بازی رو زود بگیریم 😢😔🤲🏻
عرررر

ودف؟ 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐💔
یعنی.... یه چنل... توی انیمه میکر؟؟
بدو!!!! باید هرچه سریعتر ریپورتش بکنیم تا نتونه اینجا موندگار باشه! 👿🔪

من: ودف؟ تو میخوای گلوی ما رو پاره بکنی عنتر؟ /: تونی؟ تو مگه پسر نیستی؟ گمشو لهش بکن! 🗿👌🏻 (بهترین اسلحه ی بنده /:
تونی: عررر من از دزدا میترسم!
من: 🗿
سیلور: اوکی رفیق کوچولو تو نمیتونی کسیو بکشی! 😈🔪
دزد: هان؟ /:
سیلور: بلند کردن دزد از روی زمین*
هی! ماسکتو بردار ببینیم زیر این نقاب کی قایم شده! 👿🔪

من: عررر الان به چخ میریم که //: 💔
تونی؟ از کدوم خراب شده ای رد شدیم؟ 🗿
تونی: مگه من ساید جستجوی مقصدم؟ ._.
من: چه فکر خوبی🗿👌🏻
من: نوشتن مقصد خونه توی بلد* ///:
بلد اماده ی حرکت است! 🗿👌🏻
سیلور: براححح._. 💔
به راست بپیچید بعدش مستقیم برید سه باره دیگه به راست حالا به چپ //:
من: 🗿🗿🗿

اون بالایی چیه؟ /:

اخه دیروز خونه ی زنداییم بودم بعد هر غلطی کردم نتونستم برم توی انیمه میکر قفل شده بود._.

3 XD

چه جالب ساعت خونه ی ماهم یه جورایی همچین عددای عجیبی داره ///:

هعیی چی بگم شیش صبح بلند شدیم رفته بودیم تو گوشی دختر دایی کوچکمم تو خواب یه چیزایی میگفت که ما نمیتونستیم جلوی خنده مون رو بگیریم گند زدیم به همه چی ///:
من: پریدن بغل سیلور*
سیلور: 😐
من: عرررر یا خوداااا 😨
تونی: مردش از استرس* 🗿
اون چیز ک نمد چیه به سرعت به ما نزدیک میشود* ._.

اخی/: جوزف کوشولو ی بیچاره 🗿💔