حقق //-: هعیی دیروز یکی از تیسی کوچولوی من توی اپارات اصکی رفته بود اسمش ونی بود موهای تیسی رو صورتی کرده بود که مشخص نشه و یکم تغییرش داده بود و پست کرده بودش._____.
تیسی: عررر 😢💔
خوشبختانه گودرت جان اومد لت و پارش کرد و اونم پست رو پاک کرد و زده من از اپارات برا همیشه رفتم 🤣🤣🤣

اولا این شیطان پرستی نیست و فقط یه ارت خشن و نازه دوما چرا همیشه بلدی بزنی تو ذوق ادم؟ //: 👌🏻

یعنی وقتی قبلا به یه پستی چن بار سر میزدی بازدید رو بیشتر میکرد ولی الان اگه سر بزنی فقط یه بازدید میزنه پس در نتیجه بازدید ها واقعی شدن از این به بعد 🗿🦍

داداشمون داعشی شده! 🤣🗿

ودف🙄؟
داداش نمیدونم دقیقا چی گفتی فارسی لطفا //:

سیلور داری کم کم منو میترسونی توروخدا تمومش کن.___. 💔💔
سیلور: حیحیحیییی 😈
ادیت: راستی! اپدیت جدید انیمه میکر بازدید ها رو واقعی کرده! :D

تیسی: گایز! لباساتون امادس! :D
من: براح چ سریع 🗿👌🏻
سیلور: عرر چه لباس عروسه کیوتی 🥺💜
جوزف: برو گمشو من اینو نمیپوشم.___________.
لباس عروسه* 🗿
سیلور: ببند تو باید همینو بپوشی خیلی هم بت میاد 🗿👌🏻👌🏻🦍
جوزف: /:

امم نمد چرا پیامم پاک شد فکر کنم ارور داد ._.
امم در اصل تونی تیسی رو دوس داره ولی از ازدواج کردن به شدت متنفره //:
تیسی: عرر چرا؟؟ //:
تونی: خو نوموخواممم مگه زوره؟ ._.💔
تیسی: اره 😈🔪
مبینا: ودف؟ /: این دیه چه عشقیه؟ 🗿💔

عه._. تولدت مبارک ✨ امسال پس یعنی... میشی ۱۴ ساله؟ //:

Oh ! okay Thank you (:

تیسی: میخوام برای تونی هم لباس عروس بدوزم! 😈
تونی: وات ده؟ /: منکه عادی ام._. 💔
تیسی: اخه تو سیاهی لباس داماد هم سیاهه نکنه میخوای خودتو محو کنی بین جمعیت؟ 🗿🗿🗿
تونی: خب کت سفید بدوز._______.
من: نهه!! باید لباس عروس بپوشی همین که گفتم! 💀🔪
تونی: چشم._. (دیوونه شده؟ 🗿💔
مبینا: با لباس عروس قشنگ تر میشید! 🤣😈
تونی و جوزف: ._.

1389🗿

اسمش اَنجِل هستش :-: یه پسره ترنس._.
خیلی باحاله تو انیمیشن هازبین هتله hazbin hotel

XD 💖

thank you!! I love your arts too! The dogs you draw are so cute! 😁💜

تیسی: الان میرم پارچه بیارم برا جوزف و سیلور لباس عروس بدوزم! 😊👌🏻
جوزف: چرا برای من؟ /:
تونی: خودت خوب دلیلش رو میدونی... 🗿🗿🗿
جوزف: نه خیر! 👿 من یه پسرمممم !! 💀🔪
من: باشه بابا سرمون رفت //:

عرر 😐💔
هعیی زندگی سخت اس 🗿💔
کاشکی منم میتونستم ببینم چی میکشی /: 💔

تیسی: عه._. 💔 راست میگید من هنوزم میخوام ادامه تحصیل بدم 🗿💔
تونی: منم که دیگه از قبل ادامه تحصیلم رو دادم راحت شدم 😈👌🏻
من: هعیی چه مسخره بازی شد 🗿💔
تیسی: عرر پس فکر کنم نمیتونم باهات ازدواج کنم! 🥺
تونی: چه خوب! یعنی امم... نگران نباش خیلی زود تموم میشه! 😊😐
منو تیسی: 🗿🗿
عرر پس فکر کنم عروسی نداریم //: 💔
اوو چه عالی همین چند ماه پیش بود که تو و جوزف جنگ و دعوا داشتید ولی الان خیلی باهم کنار میاید 😈👌🏻

اره عروسی داریم... 🗿
تونی: عرر خودایا چرا من؟ ._. مگه نگفتم عروسی نکنیم؟ 🗿💔
تیسی: نه 😔🗿
من: اخییی پیشی کوشولو های من دیه بزرگ شدن! 🥺 XD 💖
بغل کردن تیسی و تونی*
تیسی: :D
تونی: عرر بسه ولم کنیدد ._.💔

جرر /:
من هرگز دوس ندارم به زمانی برگردم که پیش دبستان یا کلاس اول بودم برگردم چون ی دختری به اسم پرنیان زندگیم رو به چخ داد 😔🥴🗿💔
هعیی داستانش طولانیه یه بچه سمج و کنه 🗿💔
درواقع هر کسی در زندگی خود یه کنه داره کنه ی منم الان تیامه ._.💔
اوههه کنه ی دختر داییم خیلی بدهه 😂🌿😔
توی بیوگرافی شادش یه شعر نوشته زیرش زده تقدیم به بهترین عشق زندگیم ریحانه! 😔😂
من: جرر این بده 🗿💔
هر روز برای دختر داییم شعر تقدیمی ارسال میکنه 😔🌿😂😂😂
دختر داییم: 🗿🗿🗿
من: جررر 😐🤣