امروز تو مدرسه بودیم دوست صمیمیم با بغل دستیش هی مقعنه بغل دستیمو خط خطی می کردن به شوخی اسم بغل دستیم غزله ._.
اخر زنگ
غزل
باباشو اورد._____.
بعد من داشتم میرفتم خونمون دیدم باباش داره میاد طرفم
دوست صمیمیم که تقصیر کار بود گفت روژان بیا فقط در بریم
میدونی من کاری نکردم چون غزل با من یکم لجه فکر کردم اومده انداخته تقصیر کن
بعد ما در رفتیم
دیدیم پشتمونو باباش داره میاد
باباش اومد
بهمون گفت:تخم__چرا مقعنه بچمو خط خطی کردین🗿🔪
من:._.من بغل دستیشم کاری نکردم
دوست صمیمیم:من مگه کرم دارم ._____.
گفت:کرمو تو____باید پیدا کرد
غزل:بابا بغل دستیمم اذیتم میکرد😭😭
من:غزل یعنی______
باباش:تخم حروم چرا اذیتش میکنی 🔪🔪
من:._.بخدا من کاری نکردم
غزل:بابا این بهم هی داد میزد😭😭😭
من تو دلم:غزل مادرتو___ :/